to wake up and yell </html> | |
|
|
5:17 PM |
The Funny Horn of The Old Yellow Bus of 9:00AM (although the driver wasn't horny enough and we found it pretty later) | |
|
این نیمه ماه
- که زمین پشتش را کردهاش بهاش - همیشه سرد است. این نیمهی تخت - که تو پشتت را کردهای بهاش - همیشه سرد است. این نیمهی تخیّلات عاشقانهی کودکـ[ـانه]مان (زنبیل جولوی دوچرخهی پسرک که ای.تی رویش مینشست) (آرامش پرههای پشت سرندیپیتی) (غم چهرهی دخترمهربون که فقط تو فهمیدیاش) - که جفتمان ***مان را کردهایم طرفاش - دارد سردش میشود. |
3:03 AM |
Do NOT underline your midnight dreams for all underages | |
|
با سین پایهبلند...
به تلخی همهی تمرکزهایی که از من بههم ریختی به شیرینی همهی قهوههایی که روی میز ریختی به بیمزهگی وقتی کل ظرف شکر را لای موهایم ریختی و بعد فرار کردی □ با ک دستهدار... به انزجار وقتی قول دادی که دیگر ویولن نزنی به حماقت وقتی زیر تمام قولهایت زدی به بیانصافی وقتی اینیکی را فراموش کردی و بعد فرار کردی □ با غ سهدندونه... به سکوت همهی وقتهایی که به نزدیکترشدن فکر میکردی (این پابلیک پِلِیسس) به هیجان وقتی هیچ ماشینی از کوچه عبور نمیکرد و کوچه بنبست میشد به استغفار تمام لحظههایی که خیلی نزدیک میشدیم، ناگهان و بعد فرار کردی □ با شین پُر ملات... به سردی دستهایت که همیشه تیز بودند به سردی دستهایت که داشتند پیر[تر از خودت] میشدند به سردی دستهایت که یک بار تمام تلاشم را کردم گرمشان کنم، اما تو یاد چیز سردی افتادی و با کلّی تف توی دهانت فرار کردی □ با ي غافلگیرکنندهی پائیزی... وقتی دیگر به هیچچیز فکر نکردی و فرار (یا چیز پروازگونهتری) کردی |
2:46 AM |
Everwet Wednesday of All the Rest Septermbers | |
|
هنوز اما
خاطرهی گنگ سایهات که در تاریکی مرا در ربود آرامترین لالایی دنیاست... |
9:09 PM |
I do. But it doesn't get done; get down; get dawn | |
|
آخرش نه مولی از رؤیاهای تو خسته میشود
نه تو از رؤیا بافتن برای مولی خسته میشوی نه کالیگولا از رؤیا شدن و زیر لب خندیدن. من اما، از هر سه تان خسته میشوم و آرام در خیابانهای شهر قدم میزنم/میرانم آنقدر که یا دلم برای مولی بسوزد یا دلم برای تو تنگ بشود یا به کالیگولا حسودیام بشود. بعد میآیم و مینویسم - میبینی که؛ آنقدر که یا ارضا بشوم یا بدانم مولی حواسش پرت میشود یا تو تمرکزت بههم بریزد یا کالیگولا بجنبد. خسته میشوم اما، زودتر زودتر از آنکه ارضا بشوم. مثل همیشه. خسته میشوم زودتر از آنکه ارضا بشوم و میآیم میخوابم - نمیبینی. هیچوقت ارضا نشدنهایم را ندیدی؛ خسته بودی، شاید؛ نه اما، تمام چشمانت را صرف رؤیا دیدن میکردهای. |
8:39 PM |
When your empty brain of mine learn a new damn | |
|
برای مولی از کالیگولا میگویی - توی دلت؛
و من، صدای کفشهایم، صدای رقص کفشهایم، کفشهای برّاق من - که آخرش بهشان خندیدی - روی کفپوش چوبی چوبی تِ تَ تق تق. کالیگولا اگر میرقصید که افسانهی تو نمیشد؛ کالیگولا اگر لوده نبود، اگر کفشهای اسپرت نمیپوشد، اگر هیکلش اینقدر مردانه نبود، اگر یک شب یادش میرفت بگوید دوستت دارد، آنوقت مولی به اشکهای تو خیره نمیشد... آنوقت مولی خیال نمیکرد دارد بقل یک حرفهای میخوابد... □ بوی لیمو بوی مترسک که هنوز نمردهست، خاکسترش؛ بوی پاییزهای غروب شات لعنتی عزیز؛ بوی موهای سفید که روی بدنم پیدا میشوند؛ بوی تلاشهایی که میکنم برای انگیزههای بقیه؛ بوی تویی که نیستی ...میدونی تکیلا زدم |
7:54 PM |
when we ordiniarily use to be extraordinary and it aches | |
|
خودشیفتگی من و رِِی
وقتی که با اُلل-بیوتی-ماست-دایِ ناخودآگاهمان در میآمیـ خودویرانگری مزمنمان بیدار میشد . - صبح پا میشویم میبینیم ویران شدهایم؛ آشغالهایش را میریزیم توی جیبمان و تا شب ویرانیمان را به دوش میکشیم - باشد که رستگار شویم. □ ما عقدهایهای نهچندانکلفتِ نهچندانسفتِ نهچندان عصیانگر، قبل از اینکه پایمان برسد آنور آب و وبلاگنویستر بشویم ... ما؟ ما؟! حتماً تو را دارم میگویم، باز بیخوابی زده به سرم و ما را از تو کم کردهام که به من برسم. □ پیرمردها وقتی واقعاً به پیرشدن خودشان پی میبرند که دیگر به جوانها حسودی نکنند؛ پیرزنها ولی، هرگز پیر نمیشوند، آنها خوشقلبند و میدانند پیرزنشدن بیشتر یک وظیفهی انسانیست تا مسئولیت وجدانی. † یادت هست؟ یک بار هم که زیر باران خیس شدیم و تو دشنام دادی، باران بند آمد و من فریاد زدم. ترسیدی، بهاندازهی تمام دشنامهای مانده زیر لبانت دویدی، بهاندازهی تمام خشکی باقیماندهات صبر کردم، بهاندازهی تمام ترس از خشکسالی و قهر الهی بارید، ولی، افسوس... |
4:41 AM |
Recycling Dirty Etude Sketches of M | |
|
به جز مریم م
و تو، رسالت بقیهی پیامبران از ساعت ۱۲:۰۰ بامداد الی ۷:۰۰ صبح آف بوده است. - خودت خوب میدانی - ببخشید که بیدارت کردم. |
4:13 AM |
The dead-end of a reborn Groove | |
|
کمی زودتر،
کمی احمقتر، کمی آنطرفتر، کمی شادتر، کمی بیریاتر، کمی قویتر، کمی فراموشکارتر، اگر بهدنیا میآمدیم الآن لازم نبود اینقدر [هِی] با بیمیلی تمام فُرم پر کنیم. |
10:06 AM |
I'll remember, say, thereafter, to run for my [wild]life every other hour | |
|
فاک همهی آدمایی که توی یک سال و نیم اخیر دیدی،
یه روانشناسم روش؛ توش. |
8:33 PM |
SAVE NOW | |
|
دخترک،
بیدار شو دیگر، دارد وقتش میشود... مترسک را آوردهام توی خانه، کنار تخت -- دیگر پائیز شده و کلاغها سردشان است و من هم و مترسک هم... و رودخانه دارد یخ میزند و قلب پنجرهی بالای تخت، دارد از لالاییهای گرم شبانهام پر میشود. |
8:14 PM |
Common mistake of a developer who tries to love a non-proprietary piece of human | |
|
کلیک راست کرده و پس از انتخاب گزینهی properties، از تَبِ options گزینهی custom را انتخاب کنید.
|
3:11 PM |