Money for war of money for buying love | |
|
میترسم از روزی که
تمام شهر را این چشم سیاهها بگیرند. بعد من مجبور باشم با خنگیِ ناشی از ناتوانیشان - حالا هر جور هم که شده - خودم را راضی کنم؛ تا ناتوانی ناشی از خنگی ام، آنها را ارضا کند - حالا هر جور که شده -. میترسم. و از این بعد جای چشمهایت توی خوابهایم، چراغقوهی مهتابی میگذارم تا دیده نشوند. تو هم [به حمایت از من] با چشم باز بخواب. لطفاً. |
1:01 PM |