† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
بیست و دوم فروردین ماه ١٣٨٩ Money for war of money for buying love



می‌ترسم از روزی که
تمام شهر را این چشم سیاه‌ها بگیرند. بعد من مجبور باشم با خنگیِ ناشی از ناتوانی‌شان - حالا هر جور هم که شده - خودم را راضی کنم؛ تا ناتوانی ناشی از خنگی ام، آن‌ها را ارضا کند - حالا هر جور که شده -.

می‌ترسم. و از این بعد جای چشم‌هایت توی خوابهایم، چراغ‌قوه‌ی مهتابی می‌گذارم تا دیده نشوند.
تو هم [به حمایت از من] با چشم باز بخواب.
لطفاً.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.