1091 | |
|
1091 (با یه مشت «عجب»)
1091 (با کمی «به دَرَک») 1091 (با عنایت به «خب بالاخره، حق با من...») 1091 (با کمی توسل و «خدایا منو ...») 1091 (با گوشهی چشم؛ مورفی همیشه غافلگیر میکند، پسر!) 1091 (با بیخیالی؛ پسر، مرد باش!) 1091 (عدد قشنگی نیست) 1092 (اسپم بود! شِت! بدترین دکمهی GMail نثارت باد ای اسپم. دوباره 1091) 1091 (خدا خوابیده) 1091 (فِرایدِی هم داره تموم میشه؛ من هم حداقل (but not the least) در ۲۴ ساعت گذشته چه گناههای کبیره و صغیرهای نکردهام که هنوز پایش نیافتاده اعتراف کنم.) 1091 (این فرم اعترافنامهی الهی تو دایرکتوری downloads مگه نبود؟) 1091 (خدا... خدای خوب و مهربان... من و قلب کوچکم دوست داریم تا این خانم محترم میل ما رو جواب بده) 1091 (خدای خوب و مهربان؛ قول میدم دیگه پشت سرش فحش ندم. تو بگو یه عنایتی بکنه و بگه که بیخیال این قضیه «After further discussion with the team, we feel that our interests are not aligned at this time. Unfortunately, we are rescinding our offer to you for an internship.» بشه.) 1091 (به درک؟) 1091 (به درک دیگه؛ مگه شوخی داریم؟) 1091 (کاش صبح که پا میشم. کاش...) 1091 (فردا چیزی نیست جز همون فردای گُهی که دیروز ازش میترسیدهایم؛ دوست عزیز.) 1091 (خدا، چند بار بگم من بدم مییاد توی این دنیاهاییت که save ندارن زندگی کنم؟ خب یه نسخه crackنشده بفرست که save هم داشته باشه، که وقتی می*ینیم، تا دسته نره بهمون. دمت قیژ.) 1091 (باید با تو هم مؤدب صحبت کنم؟ اوکی! مغز یخزده و معیوب این حقیر را یک امشبه معاف بدار یا ربالعالمین. خدائی این یخ رویش فقط برای پاتیناژ خوبست. نه؟ درست است که فابریـque نیست؛ منتهی نسبت به هم سن و سالهای خودم که خوبست!) 1091 (صبح که پاشم، حتماً تو یا قبل از من بیدار شدهای، یا هنوز پاشیده نشدهای! مرامی یه لطفی بکن و کاری بکن که قبل از ۱۰ دیگه کامل بپاشم که به کلاس ۱۰:۳۰ برسم. خودت میدانی که، قورباغه را باید اوّلِ صبحِ شنبه همیشه رِیپ کرد!) |
4:03 AM |