† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
I had had a blue kite in my right hand, the last time I saw a beautiful rose.



گاو بوده‌ام حکماً، سهواً، شرعاً
که یک‌شبه بلعیدم تمام آن همه خاطره‌ها را؛
گل و خار با هم، عمداً.

و حالا فرارسیده
روزی که
به‌یاد آوردن‌شان، بالا آوردن‌ست -- وقتی دیگر پایین‌تر از این نمی‌روند، عمراً.

و من
باید نشخوار کنم و نشخوار کنم
تا بدَرّاند همه معده‌ام را، با استایل نارسیستانه‌ای، جبراً.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.