Dance with the ghosts, Lullabies by zombies | |
|
مترسک را باید دودستی بقل کنم؟
که در بطن ترسانندگی قرار بگیرم و دیگر نترسم؟ اینست روش نوین و مجیکال و ۱۰۰٪ گیاهی؟! حقیقتاً زیرست برای درآغوش کشیدن و خوابیدن؛ که آنهم بهدرک -- مگر کماند شبهایی که با زبری صبح شدند؟ صبح بیدار میشوم. طفلک خودش هم معذّب شده. با زبان بیزبانی میخواهد تلویحاً به من بفهماند: دوای فوبیا مرگست. میخواهد با زبان بیزبانی به من کارت شناساییش را نشان بدهد که نامش مترسکست و نه مفوبیائک. دور مزرعه میچرخم. کلاغها دارند بهمرور زمان شجاع میشوند؛ یاد میگیرند؛ یادگیری. فوبیا ترسی توانکاه از توهّمی تلخ و طبیعی است. طبیعی، نه بهمعنی در-ذات؛ بهمعنی سیر قهقهرایی به مقصد دایرهی تلخ طبیعت. تلخ نه بهمعنی در-ذات؛ بهمعنی اینکه دیگر دهانم انگیزهای برای نوشیدنش ندارد -- هرچهقدر هم بدون اسانس باشد. ܨߕܬ Ľ݄݈݉ܵĭߍ݈ݓߴݔ. |
3:28 PM |