† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
No rat was harmed or killed during the production of this autobiography



حالا که دارم حسابی پیر می‌شوم،
لحظه‌های کودکی من دارند اشباع می‌شوند
از اندیس‌هایی که برای fast referencing به آن‌ها می‌دهم.



امیدوارم تو درک کنی لااقل، وقتی می‌گویم
از بچه‌گی خواب پرواز سبک [1] بالای درخت‌ها را می‌دیده‌ام (به سَبُکی حرکت موشک کاغذی [2]).
یا
می‌ترسم در ازدحام شلوغی‌های بازارهای سر شب، کسی را گم کنم [3]. مخصوصاً کسی که هرگز با من به بازار نیامده باشد [4].

یا وقتی می‌گویم
دست‌های‌‍ت را اگر امتداد بدهم، به انتهای آرامش می‌رسم [5].

منابع و مأخذ:
[1] وقتی که من بچه بودم.
[2] همان
[3] همان
[4] همان
[5] شبی که دست‌های‌‍ت را (وقتی خیلی خواب بودی) ادامه دادم.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.