No rat was harmed or killed during the production of this autobiography | |
|
حالا که دارم حسابی پیر میشوم،
لحظههای کودکی من دارند اشباع میشوند از اندیسهایی که برای fast referencing به آنها میدهم. □ امیدوارم تو درک کنی لااقل، وقتی میگویم از بچهگی خواب پرواز سبک [1] بالای درختها را میدیدهام (به سَبُکی حرکت موشک کاغذی [2]).یا میترسم در ازدحام شلوغیهای بازارهای سر شب، کسی را گم کنم [3]. مخصوصاً کسی که هرگز با من به بازار نیامده باشد [4]. یا وقتی میگویم دستهایت را اگر امتداد بدهم، به انتهای آرامش میرسم [5]. منابع و مأخذ: [1] وقتی که من بچه بودم. [2] همان [3] همان [4] همان [5] شبی که دستهایت را (وقتی خیلی خواب بودی) ادامه دادم. |
6:08 PM |