|
توهّم غریبی بود
وقتی میم آمد و من نابالغانه به خودم روحیه داد که قرارست دیگر دیر نشود؛ □ یادم رفته اما که حتی حرف اوّل اسم میم چه بود. حالا که اول فصل سرد شده است، ساده میبینم تمام شالهای ته کمد یا پوسیدهاند یا غمدود یا کمسا. مادر هم که نه دستش به میل میرود، نه قلبش به این نخهای پلیاکریلیک. □ همهی فُرمها را با خنده تحویل میدهم، هر کسی طبق تعریف خودش از موفقیت موفقست چرا که آدمهای موفق نمیگذارند محیط و شرایط بیازارتشان. و من همیشه توابع define شده را از کتابخانه قالب های استاندارد بر میدارم -- محیط و شرایط هم پیشکش. |
11:53 AM |