† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Like a killifish to Poseidon, Like Poseidon to the same killifish



مگسه ویز ویز می‌کرد
روش یه لیوان گذاشتیم.

از پشت شیشه‌ی لیوان هی وول می‌خورد اما چون می‌دونست کِرم ما کجاست، دائم بهمون لب‌خند می‌زد و هی D: می‌گفت [تا سادیسم‌‍مون ارضا نشه!].
هرازگاهی هم می‌نشست یه کم فکر می‌کرد تا هم خسته‌گی‌‍ش در بره، هم یه کم واسه ما رفتای کول در بیاره. بعد یه قری رو هوا می‌داد تا ما حوصله‌مون سر نره [و با مشت نزنیم له‌‍ش کنیم].

یکی دو ساعتی گذشت و
مگسه هنوز رفتارهای unexpected از خودش نشون می‌داد. یه‌جوری که انگار تازه دقیقه اولی‌‍ه که زیر لیوان گیر افتاده.
اما ما یهو حوصله‌مون سر رفت و
گذاشتیم رفتیم تو اتاق پذیرایی، پای تی.وی.

شب اومدیم دیدیم خفه شده.
الآن که چند ماهی می‌گذره، یادم نیست استیلش موقع خفگی تضرّع بود، یا استیصال، یا غرور، یا پوچی. فقط یادمه مگس جالبی بود.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.