The U, who has the shape of X, and is not usually read unless getting stressed | |
|
و دقیقاً [هم]ینجاست که غمهای گذشته کمک میکنه که یهجورایی iterative زندگی کنم؛ و تلاش کنم که حقیقتاً iteratively incremental باشه.
□ □ آدمهایی که از چت ارضا میشن آدمهایی که اونقدر احمقن که هرگز از چت کردن ارضا نمیشن. آدمهایی که از وبلاگ و کامنت و تبادل لینک ارضا میشن آدمهایی که اونقدر احمقن که تا آخر عمر دنبال ویزیتور مفت میگردن که بهشون بگن «دوستای گلم، این هفته امتحان دارم و کمتر آپ میکنم». آدمهایی که از خرخونی و مالیدن استاد و حلتمرین و پسر خرخون و سفید و چاق و خرفت شاگرد اوّل دانشکده و دربون سفارت و مهماندار هواپیما ارضا میشن آدمهایی که اونقدر احمقن که تنها راه رسیدن به سعادت رو فقط تو چرب کردن همین مسیر میبینن. آدمهایی که از اتو[ستاپ] زدن کنار خیابون و بیابون ارضا میشن و آخرش مجردتر از هر متأهلی (یا متأهلتر از هر مجردی) برمیگردن خونه و بعد از مسواک زدن، مثل بچه آدم میخوابن آدمهایی که تا آخر عمرشون قراره به فریضهی مقدّس اتو زدن ادامه بدن و هر شب به این امید مسواک بزنن که فردا دهنشون خوشبو تر از همیشه باشه. آدمهایی که اونقدر احمقن که از تو ارضا میشن آدمهایی که اونقدر احمقن که فکر میکنن باید تا سرحد ارضا شدن از تو بِدَوَن دنبالت آدمهایی که اونقدر احمقن که دلشون برای تو تنگ میشه آدمهایی که یه جرعه عقل تو کلهشون هست و میدونن جایی که اسمی از «تو» مییاد نباید پا بذارن. □ □ فکر کنم حتی اگه یه ذره هم بخوام به کیفیت اهمیت بدهم، باید قسمت Exercises آخر هر فصل اتوبیوگرافیم رو بدم تو بنویسی. اما خدائیش قول بده تا وقتی واقعاً از نظر مالی به مضیقه نیافتادی، جزوهی حلالمسائلش رو بیرون ندی. |
1:24 AM |