† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
I am in your inbox. Type "Jack" and hit "Search"



شب‌هایی که مصداق/عنوان «but tonight» به خودشان می‌گیرند،
صبح روز بعد
به سمبلی از «Life is bigger» تبدیل می‌شوند
و خاطره‌ی cute بودن من، فقط یک خاطره باقی می‌ماند.

مثل Jackی که از جعبه بیرون می‌یاد و آن‌قدر تلو تلو می‌خورد تا کاملاً ثابت بشود و به اسطوره‌ی «انرژی جنبشی = صفر» تبدیل بشود. بعد فقط ته چشم‌هایش می‌لرزد. (گور پدر انرژی پتانسیل). بعد Aliceی، پیدا می‌شود که برش گرداند توی جعبه و اشباع‌‍ش کند از انرژی پتانسیل گرفته شده از ماهیچه‌های ظریف Alice.



عزیزم من سال‌هاست «نه گفتن» را یاد گرفته‌ام؛ هفته‌ی دیگر هم فاینال‌اگزم «نگفتن» دارم. استادمان باحال است؛ با یک نگاه به برگه‌ی سفید می‌تواند بفهمد چیزی ننوشته‌ایم یا هیچ‌چیز نوشته‌ایم.



بچه هم که بودم، کسی من را به مهمانی دعوت نمی‌کرد. من بودم و آب پرتقال و لیست کتاب‌هایی که باید خوانده و سپس مرتب می‌شد.

... من مانده‌ام و آب پرتقال و TODO لیستی که تمام اطرافش را لکه‌های خواب و شمع و دِی‌دریم پوشانده.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.