Dee Eye È | |
|
از طعم گس شاهبلوتهای گازدار گرفته،
تا چشمان گِلی مترسک و فوبیاهای فلمین و پدولا همه و همه عصرها روی ایوان باغ مینشینند رو به در خیره میشوند تا تو بیایی. صدای خندههای تو، یادم میاندازد! دستی به سر و گوش چشمهای مترسک میکشم، شاهبلوت میچینم، با دستهای خالی؛ با فلمین میرقصم، پدولا را قلقلک میدهم؛ و رو به نگاه تو - الئو - غروب میکنم، تا فردا. |
9:56 PM |