You : "BRB", Me : "TYT" | |
|
جورابهایم
کنار شومینه سوخت؛ لعنتی. سولوشِن، همینی بود که ؛ امشب بارید ؛ دیشب من را پستترین مردِ تهران کرد ؛ پریشب من را به خنده انداخت ؛ هفتهی پیش من را ترساند ؛ فردا من را کوتاهتر میکند ؛ هفتهی دیگر تو باز میخندی و بهطرز کثیفی یادمان میرود. جورابهایم را دوست داشتم، لعنتی. بیشتر از تو نه ولی، - وقتی به آیدا توضیح میدهم و یادم میافتد قرار بود دیگر برای همیشه بخندم - لعنتی. |
9:28 PM |