Review on "Statement of [never existed] Purpose" | |
|
من هیچوقت به کسی پا ندادم؛
باور کن. باور هم نمیکنی، لااقل پوزخند نزن. از آن پوزخندهای نیشدار که با «نیشخند» فرق دارد. از آن پوزخندهایی که تمام شب را توی تخت میلولم که داری به چی فکر میکنی. صبح، بیدار که میشوم صبحانهات را خوردهای و زندگیات را هم تر و تمیز کردهای که تا شب حسّابی بکنیاش. جمعه است. نگاه میکنم، یادم میافتد خیلیها هنوز فکر میکنند من اسمارتام! فاک دِم الل. غلتی میزنم. از خودم میپرسم «من هیچوقت به کسی...؟» یاد بچهگیهایم میافتم که چهقدر نرسیده و ناقص گذشتند؛ انگار کود شیمیایی ریختهباشند توی تختم. غلتی میزنم. از خودم میپرسم «من هیچوقت با کسی...؟» یاد نوجوانیام میافتم؛ که همهاش را با یکی از کیوتترین «تو»ها گذراندم و آخرش یکهو همهچیز آناینستال شد و من به سوتزدن ادامه دادم. غلتی میزنم. از خودم میپرسم «من هیچوقت کسی را...؟» یادم میافتد دارم پیر میشوم. دارم پیر میشوم و هنوز آنقدر دروغ نگفتهام که بخواهم شبها در را قفل کنم و چک لیست بوسههای پیش از خوابم را تمدید کنم. □ □ لیلی بیدار است هنوز. لیلی دارد در O(n2) ماکزیمم میگیرد لیلی من را دوبار میشمارد - یک شب که داشتم میبوسیدمش توی تاریکی، گفت که دوستم دارد - من در یک هشتم نهایی حذف میشوم و هیچ خبری از من در آرشیو موجود نیست. □ □ لیلی هم من را باور نمیکند میرود کلیک میکند روی history button ِ من، history button خودش بعد کمی فکر میکند. من (مثل بز، مثل بز حامله، مثل شوهر یک بز حامله که نمیداند چرا جنسیّت بچهاش برایش مهم است مثل شوهر یک بز حامله که پشت در اتاق عمل به خودش میپیچد، مثل خیلی از رفتارهای اَداپته شده از آن رویِ بز ام، ...) نگاه میکنم. لیلی لبخند میزند و عذرخواهی میکند اگر شبیه پوزخند شده بعد کمی توضیح میدهد که همهی بی.افهای سابق و اسبقش هم طول کشید تا عادت کنند به این سبک خندهاش. من (مثل یک بز مجرّد که دارند برایش مزایای استفاده از ***وم لَتِک را توضیح میدهند و او هم با کمال اعتمادبهنفس جزوه بر نمیدارد) سرم را تکان میدهم. لیلی میپرسد آیا دارم تأییدش میکنم؟ نگاهش میکنم من (مثل یک بز واقعیام) مثل یک بز واقعی ام. لیلی لبخند میزند؛ من برمیگردم به مرتع و تا لب دریا میدوم. |
6:14 PM |