† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Lesson Nine, to not to be -- as dry as possible



کافـّی - همون قهوه‌[ای که بلد نباشی درست و حسابی دم‌ـش بیاری] -
بهانه‌ی خوب (و نه لزوماً دست‌اوّل‌) ایست
برای دعوت کردن دختر همسایه / دوست قدیمی
به چند کلمه صحبت...
وقتی حتی گوسفند‌ها هم رم کرده‌اند.



قهوه - همون کافـّی‌[ای که بلد باشی درست و حسابی دم‌ـش بیاری] -
بهانه‌ی خوب (و لزوماً دست‌اوّل‌) ایست
برای شب را تا صبح بیدار ماندن
و به‌خواب آرام گوسفند‌ها
و گریه‌های آرام دختر همسایه
گوش کردن...
وقتی دوست‌های قدیمی، شب‌ها با سودا می‌خوابند.



باز دیر می‌آیی
و صبح،
دوباره همه‌چیز یادم می‌رود...

باز دیر می‌آیی
و صبح،
آرزو می‌کنم دیر نیایی...

باز دیر می‌آیی
و شب،
می‌خوابم.



پنجره‌ها[ی شب] را گَرد گرفته‌ام؛
تو هنوز نیامده‌ای.
ظرف‌ها[ی شب] را شسته‌ام؛
تو هنوز نیامده‌ای.
پله‌ها[ی شب] را دستمال کشیده‌ام؛
تو هنوز نیامده‌ای.
عطر [شب] را زده‌ام؛
تو هنوز نیامده‌ای.
چراغ‌ها[ی شب] را خاموش کرده‌ام؛
تو هنوز نیامده‌ای.

گریه[ی شب]‌ام می‌گیرد و آرام سرم را به بالش، - بالش را به سرم - می‌چسبانم؛
داری می‌آیی!
خودم را به خواب می‌زنم؛
می‌آیی.
غلتی می‌زنم و آرام زیرلب می‌خوانمت - طوری که دقیق نشنوی - ؛
آمده‌ای.
می‌چرخم؛
خوابیده‌ای.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.