Bills after pills, pumpkins after napkins - one man's show | |
|
۲۸اُمین باری بود که بالای میزش میرفتم تا سفارش بگیرم
درست لحظهای که انتظار داشتم بگوید «دوستت دارم»، گفت «مثل همیشه» و در حالیکه قلم و دفترش را از کیف زنانهاش بیرون میآورد، لبخند همیشهگیاش را زد. بیاختیار، - علیرغم همهی تمرینات این ۳ روز آخر - - علیرغم همهی تلاشی که میکردم تا جذب لبخندش نشوم - - علیرغم اینکه سعی میکردم برای یکبار هم که شده رفتارم غیرطبیعی باشد - گفتم: «فرانسه با کیک؟» [برای ۲۸اُمین بار] خندید؛ تا وقتی از پلهها پایین میروم، برای ۲۸اُمین بار حس کنم توی دفترش مینویسد دوستم دارد. عصر همانروز استعفا دادم و بهمعدن برگشتم. |
2:39 PM |