† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Lesson three, it's harder to pull than push on friday nights, unlike sundays



شرط بستن / سرمایه‌گذاری روی مردهایی که الزاماً بزرگ نیستند
مثل خریدن آپارتمان‌های طبقات بالاتر از پنجاه در دبی است؛
کار زن‌های باتجربه‌ای مثل شما نیست دوست من، دوستانه عرض می‌کنم.

شرط بستن / سرمایه‌گذاری روی مردهایی که خیلی بزرگند
مثل خریدن آپارتمان‌های طبقات زیر ده در دبی است؛
ممکن‌ست روی دست‌تان بماند، با تورم رشد نکند، قدرت خرید را از شما بگیرد؛
می‌دانید که...

شرط بستن روی شتر‌های دو (یا بیش‌تر) کوهان / سرمایه‌گذاری روی نایت‌کلاب‌های همکف (به پایین)
معمولاً به‌تر جواب می‌دهد؛
چیزی روی دست‌تان نمی‌ماند و تا شب همه‌چیز نقد می‌شود؛
و می‌توانید شب را در هر هتلی که خواستید بخوابید؛
حداقل همین چند شب باقی‌مانده را؛
(با عرض شرمندگی، موقتاً) نقداً.



علی‌کل‌حالٍ،
مردهای بزرگ‌[تر]
نه تنها مَرد بودن رو هم‌چنان دارن،
بزرگ هم هستن.
(گرچه راه رفتن روی این کوهستان‌، جز لوکال ماکزیما‌های افسوس
- که آدم، وقتی روی نوک‌ش می‌نشیند، حتی اگر جلوش غروب مسحور‌کننده باشد، باز عقب را نگاه می‌کند -
هیچ ندارد)
.

مردهای بزرگ‌[تر]
اما قوی‌ترند
و باتجربه‌تر
و کمتر سؤال می‌کنند [چون نکات مبهم را قبلاً یکی زحمت جواب دادنشان را کشیده؛ ولو/فوقش غلط]
و می‌دانند بعضی کارها برای نکردن‌ست [مخصوصاً از یک جایی، یک ساعتی، به بعد]
و بیش‌تر سر تکان می‌دهند [ولو/حتی غلط]
و بعضاً ارزان‌ترند...
و خوب‌هم فروش می‌روند [ولو/حتی ناخواسته]
.

□ □

می‌ترسم با این‌حال
دارد دیر می‌شود باز

بین تو و ...،
تو را انتخاب می‌کنم
با این‌که می‌دانم، روزی همین حق انتخاب را هم نخواهم داشت.
آن‌وقتست که روی تخت دراز می‌کشم و غلت می‌زنم و
سعی می‌کنم آن‌قدر شیریاخط کنم
که «مشترک موردنظر، تمام شد» بیاید
و بعد به بخت بدم لعنت بفرسته و یادداشت‌ش کنم (تا سر پل صراط به عنوان دیسکلایمر نشانش بدهم)
و پا شوم بروم سر «...».



خوب که نگاه کنی،
می‌بینی [جای] هیچ‌ میخی
در هیچ‌کجای آسمانِ جمعه‌ها
- این روز‌های مصلوب -
دیده نمی‌شود...

ماه، شاید.

و این هراس،
تا تخت با ما ادامه دارد؛
مگر آن‌که نخِ هویجی - به نام‌های مستعار «فردا»، «آخر هفته»، «دو هفته‌ی دیگر»، «یک ماه بعد»، «عید»، ... -
که جلوی دهانمان گرفته‌اند،
پاره شود و بیافتد همین نزدیک -- دیروز.

مگر آن‌که امشب،
چراغ‌ها را [خیلی] خاموش کنیم؛
از اوّل،
از جمعه.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.