Also nee as death in eyes, near soon, near future | |
|
قرار بود با جانی تمام شهر رو پیاده بگردیم؛
قرار بود با جانی خیلی حرفها بزنیم؛ قرار بود با جانی [یه بار دیگه] بریم سینما، بریم گردش، بریم قایقرانی؛ قرار بود جانی بهم خارجی حرف زدن رو یاد بده و برام کلّی سیدی بیاره؛ قرار بود یه بار هم با جانی حسّابی برقصیم؛ حتی این اواخر قرار بود یه ریئلاستِیتِ «Johnny and Eye» تو بِوِرلی هیلز بزنیم و کلّی بخندیم! ... که زد و جانی [هم] [خندهاش گرفت و] رفت. خداحافظ جانیِ کوچولوی خوثگل لاغر... |
12:16 PM |