@TODO: redial button in yellow, skinny | |
|
از بیرون
کاملاً سبز و خرّم بهنظر میرسد. حتی ماهیها[ی هنوز نمرده] و سبزهها را گذاشتهایم لب پنجره تا کسی نفهمد این تو، شومینه را با چی گرم نگه میداریم. نمیآیی؟ □ □ من هیچ؛ حقوق ماهیانهی مترسک فرتوت هم هیچ؛ (خودش یکبار گفت حاضرست هیچ نگیرد اما باد بهاری را با شعلهی شومینه عوض نکند) شقایقهای مردم (که یقیناً تشنهتر از همهی چند قطره باران بهاریی خواهند ماند) هم هیچ؛ جواب اقاقیهای ارغوانی - که خودت کاشتهای - - و با ۸۰۰ هزار دلار سم هم نمیمیرند - را باید یکی بدهد. □ □ □ خیلی شبها هم کنار رودخانه کلّی قدم زدیم از کنار آتش کولیها رد شدیم اما هیچ نشد... † هنوز که شبها از کنار رودخانه رد میشوم کولیها آتش روشن میکنند و من همچنان ترسو و حسودم و کولیها همچنان میخندند... † یادت هست، برایشان دست تکان دادیم؟ خندیدند و دعوتمان کردند. یادت هست، چهقدر ترسو بودم وقتی یکیشان نگاهم کرد؟ دستـت را محکم فشار دادم. یادت هست، چهقدر حسود بودم وقتی یکیشان نگاهت کرد؟ دستـم را رها کردی... |
6:19 PM |