"Your empty book is my homework", said her lover | |
|
یک دلیل قانعکننده، محکم و ضمانت شده
برای همهی لباسهای مشکیام همهی دردهای معده، کمر، چشم همهی سلفپرترههایی که میگیرم همهی بیخوابیها همهی نمرات افتضاج و ناکامیهای از آن دست همهی دودرکردنها و پریدنها همهی کارهای بدی که - نسبت به هم سن و سالهایم - میکنم همهی فحشهایی که میدهم همهی سکوتهایی که پُر میشوم ازشان و پرشان میکنم و کلی چیزهای دیگر به قیمت اینکه در صفحهی ۷۵اُم بنویسم «عاقبت ... » ... و ۴۲۰ صفحهی بعدش را خالی بگذارم. |
11:37 AM |