Post uptions | |
|
داشتم میگفتم تانیا،
یا بهتر بگویم، داشتم آماده میشدم که بگویم که مفصّل برایـت از سیر تا پیاز بگویم که چه شد و از کجا شروع شد و چرا الآن اینقدر و چرا هنوز نه و تا کی و برای چه و ... که نیامدی. یعنی خیلی هم قرار نبود که بیایی، اما خب آدم باید همیشه آماده باشد؛ برای چیزهایی که هیچوقت اتّفاق نمیافتند، برای چیزهایی که هیچوقت آرزو نمیکند اتّفاق بیافتد، برای چیزهایی که هیچوقت انتظار ندارد اتّفاق نیافتادنشان اینقدر سخت باشد، ... این بود که شروع کردم به نوشتن... □ □ چیزهایی که اینجا پیدا نمیشوند، { اینجا اگر دنبالشان بگردیم، بهمان میخندند؛ اگر دنبالشان بگردیم، تحت تعقیب قانونی و غیرقانونی قرار میگیریم؛ اگر دنبالشان بگردیم، دور میشوند؛ } حتماً جاهای دیگر بهتر پیدا میشوند، حتی اگر کسی تابهحال پیدایشان نکرده باشد، مخصوصاً اگر کسی تابهحال پیدایشان نکرده باشد... □ □ آدمهای بزرگ در شهرهای بزرگ کارهای خودشان را میکنند، خبر خاصی ازشان در دسترس نیست. آدمهای بزرگ در شهرهای کوچک جا نمیشوند، میترکند. آدمهای کوچک در شهرهای کوچک همه همدیگر را میشناسند، غروبها دور هم جمع میشوند و نقشه میکشند که حال فرمانداری را بگیرند تا شهرشان بزرگ نشود. آدمهای کوچک در شهرهای بزرگ آنقدر غصهشان میگیرد که دیگر چارهای ندارند جز بزرگشدن. آدمهای بزرگ در شهرهای بزرگ کارهای خودشان را میکنند، خبر خاصی ازشان در دسترس نیست. |
1:25 AM |