much me too, me much too, me too much, none of the above | |
|
هیچکس نمیداند
چهقدر لعنتیام وقتی میخندم! هیچکس نمیداند چهقدر سردی وقتی نمیخندی! هیچکس نمیداند جز تو که همیشه یادت میرود... □ □ □ دووراک، خرید موادغذایی مقوّی و فاسدنشدنی، خرید با کارت اعتباری، خرید لوازم آشپزخانه، دیدن تلویزیون، شستن مرتّب ظرفها، تقلیل یک دهمی هزینه مکالمات تلفن ثابت و همراه، تعویض قاب گوشی و دکمههایش، خواندن کتابهای داستان طولانی، گوش دادن به موسیقیهای شاد و مبتذل، ... از کارهایی هستند که از وقتی تو رفتی، تانیا یادش رفت، آلیس لعنت فرستاد، مری به مسافرت هشتادسالهاش دور دنیا رفت و ... انجام میدهم و همهشان را برای پیئر تعریف میکنم. † پیئر میخندد، من هم. † Unreachable ... کلمهایست که برای نامیدن همهی چیزهایی که احتمالاً یکشبه (حتی مشابهشان) بهدست نمیآید میتوان به کار برد. و قدرتی که تا چهلسالگی میتوان انتظارش را کشید که در چهلسالگی (داشته) باشی. □ □ □ به پاتریشیا گفتم دارم پیر میشوم خندید! خودم هم خندهام گرفت، یاد این افتادم که قرار نبود به این زودیها پیر بشوم؛ حتی اگر تو بروی (و من و هروی فکر کنیم که یک رودخانهی خشکیده، جنازهها را کجا میبرد)، حتی اگر همهی قهرمانبازیها سه-هیچ به نفع باقالیها تمام شود، حتی اگر گریهام بگیرد از همهی خندههایی که بیهوا نثار میکنم، حتی اگر همهی even-ifها با هم اتفاق بیافتد، ... به پاتریشیا گفتم، میفهمی؟ خندید و گفت نه. هر چه کردم، یاد چیزی نیافتادم. |
8:02 PM |