Even Odd habits | |
|
همهچیز خوبـست.
اینجا همهچیز حالـش خوبـست. حتی جانی، سگ همسایه، هم که هفتهی پیش مرد، حالش خوبـست. حتی تارعنکبوتهای سقف هم که کپک زدهاند و سالبهسال کلفتتر میشوند، حالشان خوبـست. حتی فاضلاب دستشویی هم که گرفتهاست و لئو پول تعمیرکارش را ندارد، حالش خوبـست. حتی قرصهای پیئر هم که تمام شدهاند و دربهدر دنبال مشابه ارزانشان میگردد، خوبـند. اینجا همهچیز خوبـست. اما ما هر یکشنبه دعا میکنیم بیایی... □ □ □ کارولا؛ این اسم دوشیزگیات بود الئو... قبل از اینکه دوشیزهی درونت مربی تمام وقت کودک درونت بشود و تو تنها بمانی. □ □ من پستم الئو، میدانم. من حتی از تابستان هم پستترم... و تو آرام آن گوشه خوابیدهای. بیا برویم قدم بزنیم ... بیا برویم چیزی بنوشیم ... بیا برویم قدری بدویم ... بیا برویم باردیگر تاریکی را لمس کنیم... بیا برویم ... بیا... من پستم الئو، میدانم. من حتی از تابستان هم پستترم... و تو آرام آن گوشه خوابیدهای. □ □ ببخش الئو که تمام نوستالژیهایم، تمام واندرلندهای نرفتهام، تمام جزایر کشف نکردهام، تمام عادتهای ترکنکردهام، تمام تمام تمامشان را به تختخواب میآورم و جا را برایت تنگ میکنم. ببخش الئو که تمام شب نشستم و برایـت خاطره گفتم؛ از آلیس که واندرلندش را به من ترجیح داد. از خودم که هیچ معدنی را - از ترس اینکه مبادا طلا باشد و از ترس پولهایم سکته کنم– کشف نمیکنم. از آرزوهایم راجع به موهای تو. ببخش الئو که نگذاشتم بخوابی و همهی آنچه میخواستم را از لبخندهایت و چشمهای سرخ و پفکردهات گرفتم/برداشتم. □ □ عادت میکنم الئو. سختتر از بقیهی عادتهایی که کردهام که نیست! و آسانتر از بقیه عادتهایی که قرارست بکنم. اما دلم میگیرد، وقتی یادش میافتم و میبینم عادت کردهام. عادت کردهام. عادت. که آنهم به دَرَک! □ □ □ اینها همهشان - مخصوصاً ترس از مرگ زودرس – از علائم عاشقیاند! اینها همهشان - بهجز عاشقی - از علائم پیریاند. |
11:48 AM |