The disasters of (m)ultimate Lord or Please Call again | |
|
شنبه سوم شهریور،
صبح پا میشویم؛ پنجره را باز میکنیم تا هوای تازه استشمام کنیم. شب پنجره را میبندیم چون پشهها حمله میکنند. شب زود میخوابیم. یکشنبه چهارم شهریور، صبح پا میشویم؛ پنجره را باز میکنیم تا هوای تازه استشمام کنیم. شب، پنجره را میبندیم چون پشهها حمله میکنند. شب زود میخوابیم. ... دوشنبه دوازدهم شهریور، صبح پا میشویم؛ پنجره باز است پشهها حمله کردهاند. شب دیر خوابیده بودیم. تو هم که نیامدی. از فردا هم که باید فریهتر و فرتوتتر شویم. ... □ □ گربهی خسته رو بالکن نشسته خمیازه میکشه میخوابه خسته میشه خستگیش در نمیره رو بالکن میشینه و به کوچه نگاه میکنه... کوچه پر میشه کوچه خالی میشه گربه خسته میشه گربه خمیازه میکشه میخوابه گربهـه تصمیم میگیره دیگه بیدار نشه اما نمیتونه چون گشنهاش میشه و میره جایی که یا خستگیش کامل در بره یا گشنگیش یا هر دو. و بعد میخوابه و یادش میره که چه تصمیمهایی داشته؛ وقتی که خیلی گشنهاش بود و خسته... □ □ □ جاز، بلو جاز، اِ لایت وان، اِ لانگ لایت وان (وی آر اِلان این دیس کِرادِد رووم)... جاز، بلو جاز، اِ لایت وان، اِ لانگ لایت وان (وی آر لاست این دِیر لاود وویس)... جاز، بلو جاز، اِ لایت لانگ وان، این جاز (وی آر هیر، فُر نو)... قهر میکنم. مرتیکهی کناری و بانو دارند زر میزنند؛ و من، تو را غرق یکی از همین سحرهای دیجیتال کردهام؛ و خودم غرقت شدهام؛ غرق یکی از همین سحرهای منوال و پدرمادردار... □ □ جاست اِ هاگ... اِ بیگ بیگ وان... فرار میکنم... شب که پرنسس خوابید فرار میکنم و میآیم تا برویم زیر یکی از همین پلها، کافهها، دخمهها، ... گرم شویم. گرما بیاور... من هم گرمی میآورم... بیدار که بشود، فقط میبیند گرمم. گرمی پای طاقچه هم به اندازه ۲ پیمانه کم شده. میگویم خیلی سردم بودهاست... باور میکند. چارهای هم ندارد. پرنسس بیچاره گرما را گالنی میخرد. گرما را هم که گالنی بخری، انگیزهای برای قاطیکردنش با آب نداری... □ □ □ و ترس از همهی قورباغههای سبز کنار مرداب که زهرهای موقتی و اشکآورشان طلسم همهی بوسههایم را دیزیبل میکنند. میترسم و دنبالت تا آن طرف مرداب میآیم لبخند میزنند؛ نه اشکمان در میآید، نه تاول میزنیم. بوسههایم اما، زیر آن همه اضطراب کمرنگ و محو میشوند. □ □ سرد و عنکبوتی ... فاصلهاش چوبه بین گرما و سرما... فاصلهاش تاره بین طعمه و عنکبوت... و من هنوز همچنان سردم، بین طعمه و عنکبوت؛ سردم، بین طعمه و عنکبوت؛ و ذوب میشم وقت عنکبوت به طعمه برسه و بهار شه و لعنتی بودن تو فابریک کارخونه شه... سردم میذاری، مثل عنکبوت... |
9:41 PM |