Random mutation upon implicit depression | |
|
قبل از خواب،
کلید در قفس را دور گردنم آویزان میکنم. میدانم، میدانم، ... میدانی؛ قفس، خالی هم که باشد، حس اقتدار میدهد. بهشرطی که دم به دقیقه چکش نکنی... میدانی؛ بعضی وقتها این قفسست، که میچرخد و باز میکند. □ □ □ ...، هویج، خرگوش، کود، هویج، خرگوش، کود، هویج، خرگوش بهتر، کود بهتر، هویج بهتر، خرگوش عالی، کود عالی، هویج عالی، خرگوش عالی، کود عالی، هویج عالی، خرگوش، کود، ... □ □ □ لبهای خشک - هر چهقدر هم حرفهای باشن - ازشون صدای سوت در نمییاد... اما لبهای تلخ رو، فقط کافیه خیسشون کنی... □ □ □ تسخیر، از آن چیزهاییست که دستبهدست میشود ولی تمام نمیشود. حتی تعدّی هم ندارد. میدانی که... □ □ پشت سر هر مرد موفقی، یک زن موفق هست؛ و پشت سر هر زن موفقی، چندین مرد ناموفق؛ ... □ برگهای هر هِرمی، احتیاج به هرس کردن دارند، مگر آنکه شرط بقای درخت را نقض کنند مثل درخت خرمالو... □ درخت خرمالوی حیاط خانهی ما، - اگر امشب نشکند - انگیزهی رقابتی شدیدیـست برای کلاغها: بهدست آوردن آذوغه، انتقال آن به جفت مخالف، تقویت مازاد، کمی هم لانهسازی برای اوقات فراغت... نه درخت و نه کلاغها، انسان، دستآموزترین است. □ □ □ وقتی شما یک اسب وحشی را رام میکنید، برای اینکه همگان اذغان داشته باشند که شما یک «رامکنندهی اسب حرفهای» هستید، هیچ لزومی ندارد اسبتان وحشی باشد؛ هیچ لزومی ندارد حتی، که اسب باشد؛ فقط کافیست موجود باشد رامشدنیای، که وقتی به خستگی شما پی بُرد، نیمهی رامشدهاش را بروز دهد -- بدون اینکه پشت ابر پنهان بماند، یا شما مجبور باشید یک ۱۴ روز دیگر صبر کنید. وقتی شما رام میشوید، لزومی ندارد مقاومت کنید؛ یا حتی اعتراف به اینکه دفعهی اولتان نیست - با اینکه ممکنست از دردش بکاهد - کافیست صرفاً وقتی احساس خستگی کردید، یا دیدید انگار آخرش هست، رو به دوربین دست تکان بدهید. لزومی ندارد اعترافی بکنید؛ یا حتی مقاومتی در برابر رام شدن برای بار سوم. وقتی شما پای تی.وی لحظات خستگیتان را بهدر میکنید، و شاهد رام شدن موجودات زنده و نیمه زنده توسط سایر موجودات پیشتر-رامشده هستید، لازم نیست احساس خاصی داشته باشد و یا حتی تلاش کنید چیزی را بهیاد بیاورید؛ حتی خاطرهی اولین رام شدنتان، حتی خاطرهی اولین رام کردنتان -- اگر جنبهی انتقامجویی نسبی بدون مرجع هم داشته باشد. بیایید به نیمهی دیگرش - که آنهم سایهروشن است - نگاه کنیم؛ رامشدن آغاز یک تمدن دوباره است؛ وقتی همهچیز از قبل تنظیم شده و شما - بدون اینکه چرخهای از تکامل را طی کند - یک گام به جلو برمیدارید و به نیمهی عقبیتان که هنوز از خط رد نشده حتی نگاه هم نمیکنید. این طور نیست؟ |
2:11 AM |