† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Hpbd of Mr. Jack and his naive scents



همیشه پیانویی هست
که ساکت بشینه،
سرفه کنه،
دِپ بزنه،
...
و منتظر باشه تا یکی درش رو باز کنه و به حرفاش گوش بده.

اما پیانوها رو،
موقع غسل دادن،
درشون رو می‌بندن...

حتی پیانوها رو، هم،
موقع دفن کردن، هم،
درشون رو بسته نگه می‌دارن...

□ □ □

- هه، سلام!
- هه، با منی؟
- آره!
- هه، اما من که گدا نیستم! فقط دل‌م تنگ می‌شه...

□ □ □

تمام سرخوشی تابستان،
یک‌شبه
می‌پرد...

یک‌شبه،
از زیر پتو،
از لابه‌لای پیروزی‌های سِیو شده،
از روی همه‌ی سیم‌خاردارها...

تمام سرخوشی تابستان،
می‌پرد...
یک‌شبه،
از روی تو و من ِ نیمه‌خواب...

آن وقت پاییز می‌شود و ما برای دل‌تنگ‌شدن،
یک دور دیگر باید الکی تاس بریزیم...

□ □ □

می‌خندم و باور نمی‌کنم.
می‌خندم و باور نمی‌کنی؛
که به همین راحتی یاد چایلدیش فیرز بیافتم
وقتی تو،
تنها،
در امتداد دارک‌ساید‌آف‌دِ‌مون‌های خاکستری‌ـَت، تندتر قدم می‌زنی...

□ □ □

من حرفه‌ای نیستم.
دوست من،
من اگه حرفه‌ای بودم که دست روی دست نمی‌ذاشتم تا برف باریدن روی مزرعه را نگاه کنم -- می‌رفتم بد وبی‌راهی، چیزی، به خدا می‌دادم تا بی‌خیال شود.



بیست سال دیگر هم همین‌جور بچرخد و بچرخد و بچرخد،
آخرش نه من پرت می‌شوم پایین نه تو.
فقط گیجی‌اش می‌ماند،
که آن هم فدای سرمان -- نصف من نصف خدا؛
حداکثر در بیست‌ سال رفع می‌شود...



دوست من،
دنیا پر می‌شود از دوازده شهریور، یک روزی،
همین نزدیکی‌ها...
آن‌وقت من و تو می‌رویم روی پشت‌بام، چرخی می‌زنیم و اَدورتایز می‌کنیم. به همین چرتی؛ به همین چرتی همه‌ی دوازده شهریورهای این چند ماه اخیر...


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.