Bourbon St. on your neck - The sun or not the moon | |
|
مادمازل جان،
برایـت که گفته بودم، همیشه جایی برای دلتنگ شدن هست. همیشه چیزی برای رفتن به جایی برای دلتنگ شدن هست. همیشه... اگر در گنجه را باز کنی، همهی قناریها پرواز میکنند... مادمازل جان، دلتنگی که یکی دو تا نیست. چشم و گوشـت را باز کنی، همین اتاق هم غریب است. گنجه اما، پر است از نامههایی که - خواهی نخواهی- دوباره خوانده میشوند... آن وقت تو میمانی و یک مشت نامهی دوبار خوانده شده و دلتنگیهایی که یکی دو تا نیستند... مادمازل جان، گنجه، ذاتاً وسوسهی ناگریزیـست. چه درش را باز کنی، چه رو به رویـش سرود پیروزی بخوانی و اشک بریزی... □ میدانی مادمازل، یک هفتهای میشود که تقویم روی کریسمس مانده و جم نمیخورد. دقیقاً از وقتی تو خوابیدی. دقیقاً از وقتی تو خواب دیدی که من رو به عقب میدوم. دقیقاً از وقتی من خواب دیدم که در گنجه، حتی بهزور هم، بسته نمیشود... یک هفتهای میشود که خوابیدهام. حس بیشوری میگوید آن بیرون هم کریسمس است. میدانی، تلخ است. و شکر روی میز، نشانهی پیروزیـست؛ درست مثل جورابهایی که از پارسال آویزان درخت ماندهاند... قهرمانشدن که دست خود آدم نیست، به خودت که میآیی، میبینی کار از کار گذشته؛ و دیگر چارهای نمانده جز مردن. خودت که میدانی... □ امشب، که دیرتر رفتی، مطمئن شدم اثر کردهام. امشب، که موقع رفتن دست تکان دادی، مطمئن شدم باید تا صبح با خودشیفتگیهایم دست و پنجره نرم کنم. امشب، اما خیلی زود خوابم برد. حتی زودتر از آن که خوابهای مورد علاقهام را سورت کنم و آنوقت با نگاهکردن به جای کفشهای تو - آن وسط- خمیازههایم را نیز مفتخرانه بکشم. □ شب بهخیر مادمازل، شب بهخیر مادمازل، شب بهخیر مادمازل. این آخرین امشب نیست؛ اینروزها دنیا، پر شده از امشبها. - پُرتر از آنچه حدسـش را میزدم- پُرتر از همهی مادمازلهایی که تابهحال یکجا به همهشان فکر کردهام؛ پُرتر از همهی خستگیهای روزمرهی لابهلای دلتنگیهام؛ پُرتر از همهی دلتنگیهای روزمرهی لابهلای خستگیهام؛ پُرتر از همهی خالیهایی که دارم... لبریز. گنجه پر میشود. حتی گنجه هم پر میشود، مادمازل. امشب، حتی گنجه هم پُرِ پُر میشود... پُر مادمازل؛ پُر! |
3:27 AM |