† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Unstable Honestable



باز دوباره صبح شد،
من هنوز بیدارم...

می‌رم لب حوض،
تمام سنجاقک‌های مرده رو بر می‌دارم و به صف می‌کُنم‌شون.
همه ساکت و آروم نشستن،
خبردار.

به‌شون می‌گم که نمی‌یای،
هنوز همه خبردارن؛ همه به‌جز من.
من که هیچ‌وقت به روی خودم نمی‌یارم که خبردار نیستم.

شاید هم واقعاً نیستم.

آزاد باش می‌دم.
باد می‌یاد.
توی سرمای دم صبح،
- حتی اگه تابستون هم باشه -
اگه نلولن، به‌خدا یخ می‌زنن.

هوا روشن‌تر می‌شه.
تابستونا، هوا، زود روشن می‌شه.
و من هنوز بیدارم.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.