As the same Heros | |
|
بخواب عزیزم،
... حتی خداهای حرفهای هم احتیاج ندارن کسی ازشون دفاع کنه. بخواب عزیزم، ... حتی اگه همهی رؤیاهات هم یادت بره، با هم ریستورشون میکنیم. بخواب عزیزم، ... بعد برام بنویس که دوس نداری بیدار شی... □ □ □ زندگی یه بازی دونفرهست که ورژن یه نفرهش هیچ انگیزهای برای برد به آدم نمیده. یادم نیست آخرین باری که دیدمت هنوز مُرده بودی یا نه... □ زندگی یه بازی دونفرهست که ورژن یه نفرهش خیلی وقته اختراع شده ولی هر ابلهی سعی میکنه یه هُماِدیشِن همیشه برنده ازش در بیاره. تو هم داری منو میبینی؟ □ زندگی یه بازی دونفرهست که مهمترین قانونش اینه که باید یهنفره بازی بشه؛ چه ببری، چه ببازی. هر وقت بقیه قانوناش یادت اومد، بیدارم کن... □ □ □ خب مسلّمه که دیستراکتش طول میکشه، امّا تو دیگه خیلی وقته خوابیدی، و ما و من، توثامبزآپ بیل میزنم... □ □ □ تمام روز رو رقصیدهام. خواب موندم. باز از قطار جا موندم. خداحافظی میکنم. فردا هم مییام که تمام روز رو برقصیم. آخرش هم خداحافظی میکنم. میدوم. نمیدونم به قطار میرسم یا نه. تو هم نمیدونی. حتی نمیتونی بفهمی این دویدن من ساختگیه یا یه جور توهم شبیهسازیشده برای رفع روزمرگی... این صد و یک اُمین سالیه که ندیدمت. شاید اگه همون روز اوّل سوار قطار شده بودم، تا الآن برگشته بودم. □ □ □ ... من دیگه نمیترسم؛ من شادم؛ نصفش مال تو. میذارمش توی یه پاکت. همهی گذاشتنیهام رو هم میذارم زیرش - که دوّم ببینیشون - از زیر در ردشون میکنم تو؛ یه جوری که دست خودم هم بهشون نرسه. بعد میرم. من خیلی وقته که دیگه نمیترسم؛ من شادم. من مال خودِ خودم هستم. |
11:31 AM |