Regardlessfullyً | |
|
میخوابم.
میرم تو قطب، رو چمنا دراز میکشم و میخوابم... خواب میبینم مییای... □ □ □ بیدار نمیشی؟ نمیخوای بیدار شی؟ میخوای بیدارت کنم؟ میخوای هایبرنِیتِت کنم بذارم رو طاقچه؟ ... بیدار نمیشی؟ □ □ □ تو هم (که) با من نبودی، مثل (چیچی و چیچی و چیچی)، ... و حتی مثل (چیچی و چیچی و چیچی)، ... (بازم من خواب موندم) (و لوکوموتیورانه خندید) (اما من نترسیدم که تو با اون (خندیده) باشی) ... رها باشد. |
11:46 AM |