Wet in Winters | |
|
خانم مهربون گوشهی پایین سمت چپ خوابهام، همونکه همیشه سعی میکرد همهی دیالوگهای بیمحتوا رو به احمقانهترین متد برام آندِفلای تعبیر کنه، چن شبه سرما خورده. قرار گذاشته بودیم تعطیلات آخر ماه رو دوتایی بریم نزدیک اقیانوس. من ماهی بگیرم و اون برام موزیک متن خوابهامو سوت بزنه. پیشبینی بحران رو هم کرده بودیم؛ قرار شده بود هر کسی زودتر سرما خورد دیگه تو خواب اون یکی نیاد...
با قایق ِ زپرتی ِ ماهی ِ زپرتیگیریم میرم بالای اون گودال خفنه وسط اقیانوس. اونقدر نخ و میدم پایین تا بخوره کف اقیانوس. اگه الآن اینجا بودی، چهقدر میخندیدیم. هی من نخو میکشیدم بالا تو میخندیدی، هی تو نخو میکشیدی بالا من میخندیدم. بعد دوتایی تا صبح میخندیدم. گور بابای ماهیای اقیانوسپیما... □ □ □ میرم میخوابم. میرم تو مزرعه پام و میندازم رو پام و زیر بتههای علف هرز چرت میزنم. مترسک بیچاره! چشمش کور دندهش نرم. برام اصلاً مهم نیست که بهش تفهیم کنم که لیاقت علفهای هرز چیزی بیشتر از کلاغهاست. برام مهم نیست که بهش تفهیم کنم لیاقت کلاغها فقط نفرینه و علفهای هرز سمی. اما شاید، برای اون مهم باشه که من بفهمم حتی بیلیاقتترین کلاغها هم، ترجیح میدن رو هوا تخم بذارن، ولی زیر بتههای علف هرز حامله نشن... □ □ □ بهتره بریم بخوابیم. دیگه خیلی دیر شده برا اینکه بفهمیم مهمترین خصیصهی یک بابالنگدراز خوب علاوه بر پاهای درازش ، میتونه جاناسمیت بودنش باشه... خواب میبینم دارم از پلهها میدوم پایین و رولزرویسم هم داره دنبالم تو پلهها میدوه. از پلهها که پایین مییاد، هی سایهه کوچیک بزرگ میشه. طفلی دختره اون پایین چی میکشه. یهو ماشینه چپ میکنه و فقط سقفو روشن میکنه. وقتی میرسم پایین پلهها دختره داره به سقف نگاه میکنه و سایهی عنکبوتی که داره رو چراغ رولزرویسه لونه میبافه... دلم نمییاد به این زودی خانم پندلتون صداش کنم. از کنارش رد میشم و میگم شببهخیر جودی. امیدوارم تو دلش نگفته باشه اشتباه گرفتین... |
8:30 PM |