Double click me | |
|
مترسک استعفا میده. من میمونم از بین فردی و کیتی کدومو باید بذارم جای اون. یه چن شب خودم وایمیستم. مزرعهی بدون مترسک مثل عسلی میمونه که وسطش یه سوسک شناور باشه. نه میشه خوردش نه میشه ولش کرد به امون خدا...
□ مترسک استعفا میده. من توهم برم میداره که تا حالا خر بودم. من توهم برم میداره که دیگه نباید خر باشم... مزرعه رو دایورت میکنم روش و خودم براش دست تکون میدم. آیم گِلَد تو سی یو. گور بابای هر چی خر و گاوه... یه صبح تا ظهر دور مزرعه حصار میکشم و وسطشم یه بار را میندازم. بعد خودم میشم توش و هی لیوان میسابم و پشتسر مترسک چرت میبافم. دم درشم مینویسم روزهای تعطیل، ظهر به بعد تعطیل است... □ مترسک استعفا میده. من میمونم و یه صلیب بو گندو. تکیه میدم بهش و زیر نیم وجب سایهاش تسبیح میندازم. اگه شیر بیاد یعنی مییاد؛ اگه خط بیاد یعنی خدا رو شکر که نمییاد. صلیب از جا در میره و من با کمر میخورم زمین. کلاغا میخندن. من تسبیحمو تو هوا تکون میدم. پاره میشه. دونههاش میریزن رو زمین مزرعه. یادمه تو کتاب جغرافیمون نوشته بود انسانهای اولیه از مزرعه بهجای پرستشگاه استفاده میکردن. یادم مییاد یه بارم تو خواب تو یه صومعه خوابم برده بود... |
12:08 PM |