† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
warn me, warm me



وروتزو گریه کرد. وروتزو باور کرده‌ بود که هیچ‌وقت استعداد نداشته است. وروتزو از ترحم همه‌ی بادکنک‌فروش‌ها متنفر بود. وروتزو عاشق هم نبود.
وروتزو با دست‌هایش ساعت را خفه کرد. وروتزو زیر چشم‌های بسته‌اش آرزو کرد که ساعت دوباره تیک تاک بکند. نه این‌که روزها فقط تیک تیک و شب‌ها فقط تاک تاک. وروتزو خوابش برد.
وروتزو رفت به جزیره‌ی آرزوهایش. وروتزو آن‌قدر آب نارگیل خورد تا همه‌ی جزیره را بوی سراب برداشت.
وروتزو عاشق شد. وروتزو مرد. وروتزو یک بار هم، آب نارگیل را زیر باران خورد. وروتزو یک بار هم، هوس بادکنک کرد. وروتزو، اما مرد. ساعت آفتابی جزیره‌ی آرزوهای وروتزو، روزهای بارانی صدای شب می‌دهند.


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.