Private First Class | |
|
گیم آور که میشم، لبخند میزنم. همیشه یه آندو هست. فقط بعضی مواقع زیاد طول میکشه. چیزی تو اردر یه عمر. میدونی که. میدونم که. ما یه مشت دروغ گوییم؛ نمیدونیم که...
یادته میگفتم انسانهای اولیه هم، بعضاً رو درختا زندگی میکردن. بعد بارون که میاومد، میاومدن پایین و یه کم قدم میزدن؛ آرمـاینـآرم. آخرشم چیکـتوـچیک. بعد یا گرگه میاومد میخوردشون یا غرق میشدن یا طلاق میگرفتن. اما تو زندگی بعدیشون، قبل از پایین اومدن از درخت، اول سیو میکردن بعد یه بکآپ هم میگرفتن بعد فید میشدن. انسانهای اولیهی متمدن جنده... چرا ساکتی؟ میبینی... خدا، همهی دیفیکالیتیهای مرطوبش رو با هم پشت درخت مزرعه زمین میزنه. درخت مزرعه رو نمیدونم، اما من خودم دستم به ناودون نمیرسه. درخته زل میزنه تو چشام. ناودون در میره میخوره تو کمرم. درخته لبخند میزنه. طفلی یا گیمآور شده، یا میخواد در اوج تواضع بگه الزاماً موندن سختتر از رفتن نیست. درخت جنده. درخت آشغال متمدن.حاضرم دعا کنم آخرین باری که گذاشته داف رو شاخهاش تاب بخوره، لباش تبخال زده باشه... در اوج دندوندرد، میفهمم خندههاش رو اعصابه. میبینی؟ الزاماً بهشت برای همچین درختای پیشونی بلندیه که همیشه از دارکوبها تبخال میگیرن... الزاماً توهم همیشه یه طرفش سنگینه. همون طرفش که بوی داف میده. میبینی؟ من خودم حتی الزاماً موقعهایی که بوی داف نمیدم هم لبخند میزنم. میبینی؟ تمدن آخرش نه بهشته نه جهنم. آخرش گیر یکی از همین احمقا میافتی که یه جون بیشتر ندارن و بقیهاش رو هم نسیه دادن به خدا... |
8:47 AM |