† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Doggy reassurance :: 30 days money back



مترسک راه می‌رود. مترسک چشم‌هایش سیاهی می‌رود. مترسک وعده‌های دیدارش را به‌ندرت به یاد می‌آورد. مترسک خواب می‌بیند که بال در آورده است. مترسک صدای کلاغ در می‌آورد. مترسک با مزرعه‌های گندم خوب جفت‌گیری می‌کند. مترسک آرزو می‌کند بچه‌شان کلاغ نباشد. مترسک یک بار هم روی گندم‌ها عطسه کرد...
مترسک دوست دارد تعطیلات آخر هفته را در یک جزیره بگذراند. جزیره‌ای که مرغ‌های ماهی‌خوارش همه سفید و مجرد باشند. آن وقت مترسک، برای تفریح هم که شده، یک بار پشت به آفتاب می‌خندد. بعد مرغ‌های ماهی‌خوار ریسه می‌روند و مترسک صدای ماهی در می‌آورد...
مترسک نه تابه‌حال خودش ماهی ‌خورده، نه هرگز ماهی‌خوردن کسی را تماشا کرده است. حس ششمش ماهی را چیزی شبیه یک صابون سفید خوش‌بو مجسم می‌کند. مترسک آرزو می‌کند قبل از شروع تعطیلات، یک‌بار هم که شده صورتش را با ماهی بشورد...
مترسک، هر شب قبل از خواب، مزرعه را می‌بوسد. بعد دکمه‌های چشم‌هایش را زیر کلاهش می‌گذارد و گندم‌های مزرعه را نوازش می‌کند. مترسک مطمئن است مزرعه هیچ‌وقت تازگی بوی یک ماهی تازه را نخواهد فهمید...


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.