† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Hallucination dude, Hallucination!



من، و تمام سلف‌ـ‌دیزیبلیتی‌هایم، وقتی دست به دست هم می‌دهیم تا به روی خودمان نیاوریم که داون‌یم، گند می‌زنیم به همه‌چی...
زیر دوش، صدای حباب می‌آید. من در حال غرق شدن بوده‌ام. صدای حباب‌ها شدید می‌شود. یادم می‌آید این من بوده‌ام که دیشب تا صبح دعای باران می‌خوانده‌ام. لت ایت رین. دست و پا می‌زنم. نه صدای باران می‌آید نه صدای حباب. گربه‌ها هم حتی، باران که می‌آید دست از موعظه بر نمی‌دارند. کسی چه می‌داند شاید موعظه‌هاشان همان صدای حباب باشد...
همیشه حداقل یک من هست؛ که در حالی‌که لبخند می‌زند، دلش برای همه می‌سوزد. بعد گند می‌زند به همه‌چی. بعد داون که می‌شود با انگشت‌هایش صدای باران در می‌آورد. بعد دلش برای خودش هم می‌سوزد. حباب می‌ترکد. گربه اینتر می‌زند و ادامه می‌دهد. من زیر دوش غرق می‌شود. من دیزیبل شده است...
مشکل از زندگی نیست. توی گوشم آب می‌رود. یک من افتخار می‌کند. از گوشم حباب بیرون می‌آید. گربه‌های پراکنده به ابرهای پراکنده افتخار می‌کنند. بچه گربه‌ها زیر باران فحش می‌دهند و هم‌دیگر را لیس می‌زنند. بچه گربه‌های کافر، معصوم حساب می‌شوند. مستقل از این‌که توی گوششان آب می‌رود یا نمی‌رود. یک من می‌خندد. تف...
باران بند می‌آید. تا چند ساعت دیگر بوی حباب هم از بین می‌رود. دوباره گربه‌ها بیرون می‌آیند. همیشه یک من برای بی‌خیال شدن هست. می‌گذرد. دوباره این نیز می‌گذرد. مشکل از زندگی نیست. موعظه هم اگر بکنیم، بعد از باران رنگین کمان است. رنگین‌کمانِ حباب‌ـ‌ترکانِ لعنتی...
من و تمام سلف‌ـ‌دیزیبلیتی‌هایم، وقتی دست به دست هم می‌دهیم تا به روی خودمان نیاوریم که داون‌یم، گند می‌خورد به همه‌چی. ما می‌نشینیم و موعظه می‌کنیم که قسمت همه‌چی گند خوردن تویش بوده است. مثل بوی شانه‌کردن موی باران خورده...


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.