Sun of a beach [6641427 vs. 9726087] | |
|
مث سگ دروغ میگه... مث سگ آبی... مث سگ آبی پا کوتاه... مث سگ آبی پا کوتاهی که عاشق پرایزنر شده...
حاضرم دروغاشو تحمل کنم... ... عاشق پرایزنر شده ... □ □ □ - آره بابا! یه معمای کلاسیکه. چند وقت پیشا برای بار پونصدم شنیدمش. اَه، لعنتی! نک زبونم بودا... [صدای برخورد منظم قاشق چایخوری با لیوان] - تو یادت نیست؟! با هم بودیم که داشتم برا اون دختره جوابشو توضیح میدادم... [صدای نوشیده شدن قهوه] - بذار یه کم دیگه فکر کنم. یه جایی گوشهی دفترم نوشته بودمشا... [صدای مرتب کردن پتو] - ... - شب بهخیر - شب بهخیر [صدای خوابهای خوش] □ □ □ اگه بلد بودم تا 100 بشمارم، که هیچوقت نمیاومدم با تو قایم موشک بازی کنم... ... بعد از شصت و نه، چند بود؟ □ □ □ گربهی آقای همسایه، سردشه... آقای همسایه هم سردشه... ... گربهی آقای همسایه، میره سر پشتبوم به ماه زل میزنه... آقای همسایه ودکا مینوشه... ... گربهی آقای همسایه بیدار میشه... آقای همسایه هنوز خوابیده... □ □ □ تـَوَهم... وقتی همهی دخترهای شهر خنثی میشوند... و من دوست داشتنی ترین پسر بایپلار شهر... |
1:49 AM |