pbuh :: all and justice for one | |
|
میگفت: تمدن صورت شطرنجی توهمه. نگاشت دو بعدی خالخالیش!
میخندیدیم. خودشم میخندید. بعد میشستیم پوکر بازی میکردیم. دوباره میگفت: ولی تمدن همهاش یه توهم محضه. تأثیر مستقیم نقصان سندرم خواب موضعی! میخندیدیم. خودشم میخندید. میگفت: منو که میبینی نه بادبادک میفروشم، نه تو عمرم کسی رو بیدین کردم... گفت: برا تو هم بریزم؟ خندیدم. گفت: منو که میبینی دارم نمیخورم، سه شبه روزی سه بطر تو چاهم. خودشم میخندید... همیشه عادت داشت، به اینجا که میرسید با خودش حرف میزد و مثل دیوونهها به درو دیوار زل میزد. بعد شطرنج بازی میکرد. یه نفری. با دیوار. بعد وقتی میفهمید همه رفتن، آتیشو خاموش میکرد و هدفونشو میذاشت تو گوشش. و فکر میکرد که تا جزیرهی متمدن بعدی، چهقدر باید پارو بزنه... |
7:54 PM |