† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
CriDay



سیاه، سفید، دو برگ کاغذ...
سیاه، سفید، یک صفحه‌ی شطرنج ...
سیاه، سفید، یک برگ کاغذ خاکستری بزرگ...
...
پ.ن.
زرد آسمونی...

□ □ □

شده‌ای شبیه این مگس‌هایی که
وقتی موقع پرواز به من زل می‌زنند،
تا سه رقم اعشار خون‌دماغ می‌شوند
و به روی خودشان نمی‌آورند...

□ □ □

دخترک دست‌هایش را به هم گره زد...
سرش را هم،
جایی همان وسط‌ها قایم کرد
و آرزو کرد...
...
مهمترین آرزویش این بود
که گره دست‌هایش باز شود...


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.