CriDay | |
|
سیاه، سفید، دو برگ کاغذ...
سیاه، سفید، یک صفحهی شطرنج ... سیاه، سفید، یک برگ کاغذ خاکستری بزرگ... ... پ.ن. زرد آسمونی... □ □ □ شدهای شبیه این مگسهایی که وقتی موقع پرواز به من زل میزنند، تا سه رقم اعشار خوندماغ میشوند و به روی خودشان نمیآورند... □ □ □ دخترک دستهایش را به هم گره زد... سرش را هم، جایی همان وسطها قایم کرد و آرزو کرد... ... مهمترین آرزویش این بود که گره دستهایش باز شود... |
9:07 PM |