† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
an amazing mazing



روایت است که ارواح سرگردان را
پشه‌های عاشق نیش می‌زنند…
و زنبورهای ملکه‌ی بی‌خانمان را
پشه‌کش‌های الکتریکی…

□ □ □

و من هم‌چنان می‌دوم…
من یک وبلاگ‌نویس دونده‌ام که شکرانه‌ی هر نفسم را
سفید،
سبز،
- یا هر رنگ دیگری که دوست دارید-
می‌دهم…
من یک وبلاگ‌نویس شاکر هستم
که هرازگاهی می‌دوم…

□ □ □

یاد اولین باری افتادم
که دستم را لای موهای دخترک مو شکلاتی کردم…
و دستم چرب شد

خندید…
کلاه گیس با طعم مغز گردو…

□ □ □

هنوز دستهایم
بوی طراوت زمستان پارسال را می‌دهد…
دست‌هایم را
- مثل عروسک سربریده‌ی دختر همسایه -
تا سال بعد در جای خشک و خنک نگهداری می‌کنم…

□ □ □

یک روز عصر
- کمی مانده بود به غروب آفتاب -
تا نیمه‌های شب انتظار کشیدم…
یک و نیم واحد بلاگ در ذهنم مرور کردم…
چند خطی روی ماسه‌ها به یادگار نوشتم،
زیبا شده بود…
موج اما،
همان کفش‌های پاشنه‌دار دختر همسایه بود…


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.