I love you, I enliven you... | |
|
ای هم قبیله،
به اعماق جنگل که رسیدی چشم هایت را ببند و برایمان خاطره بچین... □ □ □ به اعماق جنگل رسیده ایم، چشم هایمان - از فرط خستگی - بسته نمی شود داس...؟ اوه، کسی همراهش داس نیاورده است؟ □ □ □ خاطره ی اولین باری که به جنگل رفتیم پشت چشمهایمان جا خوش کرده است... لطفآ اسمتان را بالای تقاضانامه هاتان بنویسید... |
2:29 AM |