† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
Fry Day



جمعه‌ها
- اگه بارون بچکه ... -
خون، جای بارون می‌چکه...

□ □ □

بچه هم که بودی،
همه‌اش به این فکر می‌کردی که اگر روزی همه‌ی مردم به سمت مرزها هجوم ببرند چه خواهد شد؟
...
دیدی چیزی نشد؟!

□ □ □

روز مقدسی بود...
ما قربانی شدیم...
به صمیمیت همین واژه‌ها در آتش افکنده شدیم...
هنوز یادم نمی‌آید رستگار شدیم یا نه؟ اما باعث شدیم دیگران به حالمان حسرت بخورند...
افسوس... کاش...

□ □ □

من پادشاه زمان هستم...
من تمام message archive یک سال گذشته ام را save کرده ام...
من حس می‌کنم بر تمام یک سال گذشته ام چیره شده‌ام...
...
من message archive تمام صحبت‌های یک سال گذشته‌مان را می‌خوانم...
من جاهایی‌اش را که دوست ندارم، نمی‌خوانم...
اما تو خواندی... اوه، اصلآ حواسم نبود!
...
من ابله هستم...


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.