all of me... | |
|
داشتم به این فکر می کردم که
دیگر وقت آن شده است که ما هم به گردن هایمان زنگوله ای آویزان کنیم تا وقتی برای پیدا کردن خودمان مهاجرت می کنیم در معرض خطر بزرگ گم کردن خودمان برای همیشه قرار نگیریم.... *** وقتی شروع می کند به ... فقط کافی است شروع کند... ... دلم برای شروع کردن هایش تنگ شده است... *** می فهمی چه قدر سفید؟ آن قدر که همه کاغذهای سفید دنیا را... ... اه، باز سوتی دادم... *** در زندگی هر موجودی لحظه هایی هستند که با بقیه لحظه ها فرق دارند... درست مثل بقیه لحظه ها که با این لحظه ها فرق دارند... اما خب خیلی هم مهم نیست که این لحظه ها مجموعآ کل لحظه های زندگی آن موجود را تشکیل می دهند... ... در زندگی هر موجودی لحظه هایی هستند که در هیچ سرشماری ای شمارده نمی شوند... درست مثل لحظه هایی که در هیچ سرشماری ای شمارده نمی شوند... |
2:11 AM |