Superstar you have finally made it | |
|
فکرش را که میکنم
زیاد هم سخت نیست... تو، بشین این ور پل... من، میشینم آن ور پل... بعد آنقدر گریه میکنیم تا آب رودخانه بالا بیاید و پل را ببرد... □ □ □ شهر اما این روزها میرود یه گوشه روی زمین خالی دراز میکشد پای راستش را میاندازد روی زانوی چپش و به آسمان زل میزند... او هم از وقتی همهی دوستان orkut اش را پاک کرده احساس گناه مطبوعی میکند... مثل زبان در آوردن به اولین گنجشک دم صبح... |
9:17 AM |