† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
#ifndif



و هر بار که دخترک نام شب را صدا می کرد
جادوگر پیر تنش به رعشه می افتاد
اما شب همیشه در خواب بود
...

***

پسرک... خوابید...
پسرک بیدار شد...
پسرک خواب سیب دید...
خواب سیب هایی که خواب می بینند
و خوابشان پر است از خورده شدن توسط پسرک...

***

بیایید همیشه به خاطر داشته باشیم
که چیزهایی وجود دارند برای فکر کردن...
چیزهایی وجود دارند برای حس کردن...
چیزهایی وجود دارند برای بودن...
برای شنیدن...
برای دیدن...
...
برای وجود داشتن...

***

و عنکبوت پیر لای دنداهایش را پاک کرد...
به ساحل نگاهی انداخت، خنده ای کرد
و دوباره لای دندانهایش را پاک کرد
...


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.