† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
for((;;)) do done;



می‌خواهم برایتان داستان یک شهر را بگویم
شهری که وایکینگ‌ها یک شبه آن را ویران کردند
گوش کنید
همسایه‌هاتان را خبر کنید
و همسرانتان را بیدار
با دقت به حرف‌هایم توجه کنید
چشم‌هایتان را ببندید
و آماده‌ی شنیدن داستان یک شهر باشید
شهری که وایکینگ‌ها یک شبه آن را ویران کردند...

سال‌ها قبل
نزدیک اقیانوس
شهری بود که در آن مردمی خوشبخت
- راستش چندان هم مطمئن نیستم همگی خوشبخت بوده‌اند... –
زندگی می‌کردند...

اما یک شب
کمی پس از نیمه‌شب
وایکینگ‌ها شهر را ویران کردند...

کسی می‌داند چه بر سر دختر حاکم آمد؟
می‌خواهم بداند وقتی شعرهایش را می‌خوانم،
گریه‌ام تصنعی نیست...

و مهم‌تر از آن
می‌خواهم مطمئن شوم
او هیچ‌وقت مادر یک وایکینگ نشده است...


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.