class smallestclass{private: ;}; | |
|
راجع به تعطیلات تابستان انشا بنویسید و آخرش را هم با «... و بعد بیا که همگی به تو بخندیم» به پایان برسانید.
□ □ □ بیتجربگیهای دوران نوجوانیام، مرا یاد دلایل ازدواج اسکیموها میاندازد. هیچ وقت هیچ چیز روی نقشهی دیوار اتاقشان زیر پونز نمیماند. □ □ □ و اینجور اتفاقها معمولاً وقتی میافتند که سیب - میوهی مورد علاقهی من - از سیب - میوهی مورد علاقهی تو - بزرگتر - و نه خوشگلتر - باشد. □ □ □ و ما همچنان خوشبختیم… ما هنوز هم بدبختیهایمان را به فال نیک میگیریم… □ □ □ وقتهایی که دلم میخواهد طوری بنویسم که هیچکس بهجز خودم نتواند نوشتههایم را بخواند، دوست دارم پیانو بزنم… |
10:28 PM |