گیرنده: فلمین | |
|
چند وقتی است دلم برای فلمین تنگ شده است. نمی دانم کجا رفته ولی نمی توانم پیدایش کنم. شاید قایم شده است. شاید از اینکه راجع بهش توی وبلاگم چیزی نمی نویسم ناراحت شده است. شاید من خیلی احمق شده ام. شاید خیلی خودخواه.
اما این رو بدون فلمین عزیزم. در زندگی آدم چیزهایی هست که با همه چیزای دیگه زندگی متفاوته. و باعث می شه تحت تآثیر اون چیز ها آدم دیدش به زندگی برای مدت کوتاهی عوض شه. مثلآ وقتی یه وبلاگی می بینی که از همه نظر از مال تو بهتره، هم از نظر محتوی، هم از نظر طراحی، هم از نظر بازدیدکننده ها و ... اون احساس پوچی ای که بهت دست می ده باعث می شه تا یه مدت حس رقابت سالم پیدا کنی. و بعدش وقتی به این نتیجه می رسی که نمی تونی به اون وبلاگ برتر برسی، سعی می کنی خودت رو توجیه کنی. اما باید بدونی که تو برای خودت زندگی می کنی تا به خودت نشون بدی که هستی. تو هستی، وجود داری. نه به خاطر وبلاگت، بلکه به خاطر این که شجاعت نوشتن وبلاگ رو داری. به خاطر این که یکی هست که یه روزی یه جایی با خوندن وبلاگت یه حس خوبی پیدای کنه (تعریف خوب به سلیقه ی اون طرف بستگی داره). اون یه نفر می تونه حتی خودت باشه (باشی) وقتی چند سال بعد شروع به خوندن آرشیوت می کنی. فلمین مهربونم، همیشه این نقاشیت رو نگه می دارم. همیشه با دیدنش حس بودنت تو وجودم القا میشه. و می فهمم که من تشکیل شده ام از یک آیدین و کمی فلمین. مثل تو که تشکیل شده ای از کمی آیدین و یک فلمین. |
2:10 AM |