واگویه های شنیده شده در خط مقدم | |
|
بیایید کمی دور هم باشیم.
مالیدن چشم ها با من. کسی خوراکی گرم سراغ دارد؟ دارد زمستان می شود. این پنجمین باری است که وصیت نامه ام را تمدید می کنم. هی رفیق، پوتین های کهنه ات تقدس لازم برای سوگند خوردن را دارد؟ بچه که بودم، آرزو می کردم هنگام تدفین دسته جمعی هر دو گوشم در یک تابوت قرار بگیرد. دشمن هنوز زنده است! به قتل عام ادامه بدهید. ما ایمانمان را هرگز از دست نخواهیم داد. حتی اگر ایمانمان را از دست بدهیم. شاید فن آوری ما با فن آوری دشمن برابر باشد اما من دلم برای دریا تنگ است. کشتن فرمانده آسان تر است، من به خودم رای می دهم. |
1:28 AM |