† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
روشنی، من، گل، آب



ابری نیست،
بادی نیست،
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب،
پاکی خوشه ی زیست.

مادرم ریحان می چیند.
نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر، اطلسی هایی تر.
رستگاری نزدیک: لای گل های حیاط.

نور در کاسه ی مس، چه نوازش ها می ریزد!
نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می آرد.
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان، که از آن، چهره ی من پیداست.
چیزهایی هست، که نمی دانم.
می دانم، سبزه ای را بکنم خواهد مرد.
می روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم.
راه می بینم در ظلمت، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه، از پل، از رود، از موج.
پرم از سایه ی برگی در آب:
چه درونم تنهاست.

سهراب


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.