† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
ولخرجی های پدر یاکوب



اعانه جمع کن های کلیسای محله فقیر نشین هر یکشنبه صبح زود از خواب بیدار می شوند.
اعانه جمع کن های کلیسای محله فقیر نشین صبحانه شان را دور هم می خورند. جرالد پیر نان برشته می آورد و ادوارد هم گاه گاهی کره یا روغن مانده. آن ها از این که صبحانه شان را بین فقرا قسمت نمی کنند احساس گناه می کنند. صبحانه، مقوی ترین وعده غذایی آن هاست.
اعانه جمع کن های کلیسای محله فقیر نشین کارشان را قبل از سایر اصناف شهر آغاز می کنند. حضور در مراسم دعای ارزاق الهی که هر روز صبح جلوی میدان ورودی محله فقیر نشین برگزار می کنند، برای تک تک آن ها اهمیت ویژه ای دارد. صدای پیتر پیر در دعای ارزاق از سایرین واضح تر است. او موقع خواندن دعا چشمهایش را محکم به هم فشار می دهد.
اعانه جمع کن های کلیسای محله فقیر نشین هر روز بعد از دعای ارزاق به چهار دسته تقسیم می شوند و تا ظهر تمامی خیابان های محله فقیر نشین را با صندوق و تابلوی مخصوص خود می گردند. ظهر که می شود، آن ها مجددآ جلوی میدان ورودی شهر جمع می شوند. هر دسته بدون این که پولهایش را بشمارد، آن ها را درون صندوق بزرگ می ریزد. همه می دانند دسته ای که در آن جولیای کوچولو شعر می خواند همیشه پول بیشتری می آورد. پدر یاکوب پول ها را می شمارد. همیشه یکی دو سنت اضافه را به جولیا می دهد. جولیا جوانترین عضو این دسته است. چهار سال پیش وقتی پنج سال بیشتر نداشت پدر و مادرش را از دست داد. جولیا تا آلان دوازده دلار و سی و شش سنت در قلکش جمع کرده است. او قصد دارد برای عید پاک اولین کفش های نوی عمرش را بخرد.
اعانه جمع کن های کلیسای محله فقیر نشین با دیدن پدر یاکوب که اعانه ها را می شمارد به هم نگاه می کنند و لبخند می زنند. پدر یاکوب اعانه های جمع آوری شده در کلیسا طب هفته گذشته را هم به پول ها اضافه می کند. زیر لب می گوید: «روی هم سی و دو دلار و یازده سنت» و به سایر اعانه جمع کن ها لبخند می زند. کاغذی از جیبش در می آورد و با صدایی رسا آن را برای همه می خواند: « تابلوی سردر کلیسا، سه دلار و بیست سنت. پارچه مخصوص برای سرود بچه ها در عید پاک، سیزده دلار و هشتاد سنت. کمک به ماری پیر برای تعمیر عصاهایش، دو دلار و چهل سنت. کمک به الیزا و نوه اش برای رفتن به شهر و بستری شدن در مریض خانه، شش دلار و پنجاه سنت. هیزم خریداری شده برای کلیسا، پنج دلار و هفتاد و چهار سنت. کمک به یوری دوره گرد برای تعمیر ویلنش، یک دلار و سیزده سنت. هیزم خریداری شده برای بی سرپرستان، فاحشه ها و بی خانمان ها چهارده دلار و شصت سنت. کمک به میشل گل فروش برای تعمیر گاری اش، هشتاد و سه سنت...» پدر یاکوب احساس می کند حوصله همه را سر برده است اما همچنان ادامه می دهد : «اجرت برف روب های پشت بام کلیسا، دو دلار و نود سنت. هزینه تعمیر بند ناقوس بزرگ، سه دلار و پانزده سنت...»


Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.